دلبر نازم تو كجا اين منه ديوانه كجا
قسم به چشمان توكه روح زتن كرده جدا
موی پريشان تو بار برده قرار از دل من
مست نگاهت شده ام وای به حال دل من
ميدانی و ميدانی ودور از من نمي مانی
ميمانی و ميمانی و از غصه گريزانی
تو باور اين كافري اما خود ايمانی
تو قبله ی احساس منی مگر نميدانی
تو شدی جان جهانم تویی تاب و توانم
نذار از غمه دوری در اين گوشه بمانم
من شدم سمتت روانه چه ساده بي بهانه
به پای تو نشستم صبور و عاشقانه
نظر خود را بنویسید