این لحظه رو دیده بودم توی خواب
عکسامون کنار هم توی یه قاب
قصه از اونجا شروع شد که دلم
ذره ذره آب شدش واسه نگات
تو که کم کم دلتو دادی به من
تو که کم کم گفتی من عاشقتم
این روزا کم پیدا میشه که کسی
بگه من تا آخرش کنارتم کنارتم
بمون
تویی دارو ندار هر دومون
تویی اونکه برام یه قصه بود
مثل قصه ی لیلی و مجنون
نفس
حتی نیستی عکسات رو به روم هست
خونه بی تو میشه مثل قفس
کاش بدونی این عشق همیشه هست
روزگار داره دلو رنگ میکنه
تا دلم رنگ نشده حرفی بزن
آروم آروم دلمو سنگ میکنه
تا دلم سنگ نشده حرفی بزن
بودنت تموم دنیای منه
کاشکی امشب بازم بارون بزنه
آروم آروم قدما زیر یه چتر
با تو بارون حالمو خوب میکنه
بمون
تویی دارو ندار هر دومون
تویی اونکه برام یه قصه بود
مثل قصه ی لیلی و مجنون
نظر خود را بنویسید