قصه ی من و نگاهت
قصه ی برگ ِوُ باده
رهگذر از باغ ِ پاییز
می خوامت من بی اراده
تو شکوفه ی بهاری
بی تو من برگِ خزونم
تو تگرگ و بادِ وحشی
کنده شد ساقه ی جونم
توی جاده ی عُبورت،
اون که می میره منم
ردپای رفتن ِتو ،
می مونه روی تنم
من تمومِ لحظه هامو
همه ی خاطره هامو
جا گذاشتم توی چشمات
حالا حبس ِ انتهامو
قصه ی نموندن ِ تو
تکه های مونده از من
خیس و زخمی و شکسته
قصه ی سقوط و مُردن
توی جاده ی عُبورت،
اون که می میره منم
ردپای رفتن ِتو ،
می مونه روی تنم
نظر خود را بنویسید